تیتر خبرهای روز :

تبلیغات

یادداشت

کد خبر : 51516 تاریخ انتشار : 25 تیر 1399
دو هفته از سانحه انفجار کلینیک سینااطهر در منطقه یک شهرداری تهران می گذرد
چند روز پس از آتش سوزی، هنوز هم که وارد ساختمان سوخته و بی جان کلینیک سینا اطهر شوید، حضور توامان بوی دود و رنگ غم را می توانید حس کنید. ساختمانی که سوختنش، جان ۱۹ نفر از شهروندان را گرفت. چوب ها، آهن ها، کپسول ها، گل ها و گیاهانی که آنها هم پا به پای این افراد سوختند تا شاهد زنده ای برای پر کشیدن این افراد بی گناه نباشند.

به گزارش شهر، مرکز پزشکی واقع در خیابان شریعتی تهران کوچه شهید ماهروزاده، شامگاه سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۹ دچار آتش سوزی و انفجار شد. این حادثه حوالی ساعت ۲۰:۴۵ بر اثر انفجار کپسول اکسیژن و در طبقه منفی دو کلینیک سینا اطهر رخ داده است. این کلینیک پزشکی به بخش های جراحی زیبایی، رادیولوژی، داروخانه مجهز بوده و دارای پنج طبقه است. به گفته جلال ملکی، سخنگوی آتش نشانی، در این حادثه ۱۹ نفر از شهروندان فوت و ۱۴ نفر هم مصدوم شده‌اند.

کلینیک سینا چهار باز از سوی آتش نشانی اخطار دریافت کرده بود

به گفته مهدی داوری، مدیرعامل سازمان آتش نشانی شهرداری تهران، این سازمان در سالهای ۱۳۹۴، ۱۳۹۶، ۱۳۹۷و ۱۳۹۸ سراغ این ساختمان رفته و آنجا را بازدید کرده و اخطارهای لازم را در قالب دستورالعمل ایمنی به ساختمان ارائه شده است. او همچنین از نبود قانونی که به سازمان آتش‌نشانی اختیار دهد خودش به دلیل عدم ایمنی ساختمانی را تعطیل کند، گفت.

چهار فرضیه برای آتش‌سوزی

در تحقیقات صورت گرفته توسط گروههای کارشناسی و قضایی،  چهار فرضیه درباره آتش‌سوزی مطرح شده است. نخستین فرضیه جدا شدن کابل از تیر چراغ برق و افتادن روی کپسول‌های اکسیژنی بود که داخل حیاط این مرکز قرار داشتند. دومین احتمال مطرح شده ایجاد آتش سوزی در قسمت ذخیره مخزن اکسیژن و انفجار کپسول‌های آن است. سومین فرضیه اتصالی برق سه فاز ساختمان و آتش‌سوزی و مرگ ۱۹ نفر از کادر درمان و بیماران بوده اما انفجار در طبقه منفی دو که قسمت تأسیسات ساختمان است آخرین فرضیه‌ای است که تاکنون از سوی هیات تحقیق مطرح شده است.

روایت شفاهی از یک سانحه شهری

مردی میانسال با پیراهن مشکی جلوی ساختمان سوخته سینا اطهر نشسته، تمایل چندانی به گفتگو ندارد،  با بغضی که نمی توانست آن را پنهان کند، می گوید: من از ساعت ۹ و پنج دقیقه اینجا بودم، جگرم کباب شد. ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه گفتم یک ماسک و یک اکسیژن می خواهم تا بروم اتاق عمل؛ چون اتاق عمل یک در بیشتر ندارد و بچه ها آنجا گرفتارشدند اما گفتند آنجا را از طریق پشت بام تخلیه کردند. در حالی که در آن لحظه در حال قرار دادن نردبان بودند، هر چقدر التماس کردم گوش نکردند.

او در ادامه با حالتی شبیه به گریه ادامه می دهد: هر شب تا صبح عذاب وجدان دارم که می توانستم بچه ها را نجات بدهم و ندادم. انگار تکه ای از بدنم جدا شده که دیگر بر نمی گردد. مثلا احسان گنج خانلو شنبه برایم شیرینی آورد و گفت کرونا بود و عروسی نگرفتیم و این شیرینی عروسی است.

او حرفش را با بی رمقی و ناامیدی خاصی پایان می دهد؛ پیدا کردن مقصر فایده ای ندارد و دهها حادثه مثل این دوباره اتفاق می افتد.

عینک فروشی در سرکوچه ماهروزاده  در خیابان شریعتی که حاضر به معرفی خود نشد، می گوید: حول و حوش ساعت ۸:۴۰ صدای همهمه شنیدیم که همکارم گفت سینا اطهر آتش گرفته. آتش نشانی هم نزدیک به ساعت ۹ رسید. حجم آتش در ابتدا کم بود و خود بچه های سینا اطهر بالا و پایین می پریدند که آن را خاموش کنند. وقتی آتش بیشتر شد و دیدند کاری از دستشان بر نمی آید، آمدند سرکوچه و دستشان را گذاشتند روی سرشان.

او ادامه می دهد: هول شده بودم که باید مغازه را ببندم یا ماشینم را از سرکوچه بردارم. در این گیرودار بود که ماشین آتش نشانی رسید.

پیرمردی که خود را احسان نهاوندی و دکترای تاسیسات معرفی می کند می گوید: یک ماه پیش دخترم را برای عمل به اینجا آورده بودم. رمپی دارد که کپسول های زیادی در کنار در ورودی دپو می شود. من می ترسیدم که به دلیل تعداد زیاد و فشار بالای این کپسول ها حادثه ای به وجود بیاید.

پیرمرد با حسرت ادامه می دهد: در کشور خیلی چیزها را می شود پیش بینی کرد مثلا زیر پل سیدخندان یک فروشگاه بزرگی قرار دارد که در همه طبقات آن یک کپسول آتش نشانی وصل کردند و جمعیت از پایین آن رد می شود یعنی هر لحظه اگر ساختمان یک تکانی بخورد، همه کپسول ها روی سر مردم آوار می شوند و این مسئله قابل پیش بینی است. سازمانی باید وجود داشته باشد که در این زمینه استاندارد سازی کند.

او می گوید: خوش شانس بودم که یک ماه پیش این کلینیک آتش نگرفت. اگر می دانستم که آتش نشانی به این کلینیک اخطار داده حتی یک ماه پیش هم دخترم را برای عمل به اینجا نمی آوردم اما افراد عادی که از پرونده ها و اخطارهای آتش نشانی به مجموعه ها خبر ندارند.

محمد پسر نوجوانی که خانه اش در نزدیکی کلینیک و در همان کوچه است، می گوید: لحظه حادثه کمی دورتر از خانه بودم که متوجه دود شدم، فکر کردم خانه ما آتش گرفته، به مادرم که زنگ زدم فهمیدم سینا اطهر آتش گرفته. محمد در ادامه به اتفاق جالبی اشاره می کند: مادرم دو سه دقیقه قبل از حادثه می خواست از عابر بانک مجموعه سینا اطهر استفاده کند که قبل از ورود برق مجموعه رفت و مادرم قبل از وصل شدن برق به وسیله نگهبان از رفتن به داخل منصرف می شود و بر می گردد. مادرم در چند قدمی خانه مان بود که کلینیک آتش گرفت.

چند مرد میانسال به همراه دو پیرمرد در یک موزاییک فروشی نزدیک کوچه ماهروزاده نشسته اند، یکی از آن ها که بنظر صاحب مغازه است در شرح ماجرا می گوید: یک ربع به ۹ شب سه شنبه بود که دیدیم همه جا شعله ور شده است و بعد فهمیدیم که سینا اطهر آتش گرفته. ماموران آتش نشانی سریع خودشان را رساندند ولی چون می ترسیدند کپسول ها منفجر شود خیلی با حوصله کار می کردند.

در همین لحظه ایرج قاسمی، پیرمردی ۷۱ ساله وارد بحث می شود و می گوید:  هر هفته یک نیسان کپسول اکسیژن در اینجا دپو می شد. انفجار این کپسول ها و آتش گرفتن اتاقک ها و سایه بان هایی که در ورودی کلینیک به شکل غیرقانونی از پروفیل هایی که زیر آن چوب قرار داشت، درست شده، باعث چند برابر شدن شعله شد. شنیدیم که سه چهار نفر از افرادی که در اتاق عمل بودند در کمد قایم شدند که دود خفه شان نکند و در همان حالت جان دادند. چون کوچه ماهروزاده شلوغ بود، جنازه ها را از کوچه پشتی بیرون می آوردند. می گویند آتش نشانی اخطار داده بود آیا اخطار به تنهایی کافی است؟

صاحب موزاییک فروشی بحث را اینطور ادامه می دهد: مدیریت کلینیک و چند نفر از مدیران بخش های مختلف را دستگیر کردند. کلینیک ابتدا مسکونی بوده و از سال ۱۳۷۵  تبدیل به کلینیک برای ام آر آی، سونوگرافی وعکس برداری شده است. راه پله های ساختمان باریک بود و گردش پله ها نیز مهندسی نبود. حتی یک خانم که در ساختمان روبرویی کلینیک، (صنایع و معادن) کار می کرد طی چند ماه گذشته چند بار درباره انبار کپسول های اکسیژن به کلینیک هشدار داده بود.

Twitter Google+ Facebook
713 views
نظرات

لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید

نام :
ایمیل :
نظر :

آخرین اخبار
پربازدید ها
مهمترین ها